از صدای سکوت دلم خسته ام
خدایا!
انتظار زیادی نیست. به خدایی خودت قسم که انتظار زیادی نیست. من از تو هیچ نمیخواهم،
فقط اجازه نده که هرگز این جمله را بشنوم،
تنها تو میدانی که در دل کوچک آسمانت چه میگذرد. تنها تو هر شب به درددلهای ناتمامم گوش سپرده ای. تنها تو در دل تاریک شب ستاره های اشکم را دیده ای که سوسو میزنند.
چقدر دلم برایت تنگ شده است. برای آغوش پرمهرت که همیشه هست و من گاهی فراموشش میکنم. تنها تو میدانی که چقدر دوستش دارم، چقدر برایش دلتنگم. دعایم را برایش اجابت کن. خدایا
او خوشبخت و شاد باشد، من دیگر از تو هیچ نمیخواهم. جز اینکه برای همیشه در آغوش تو آرام بگیرم و خوشبختی اورا نظاره کنم.
تو مهربانترینی، هرگز تنهایش نگذار. هرگز دستانش را رها نکن. من دوستش دارم، بیشتر از تمام دنیا، بیشتر از هرچیز و همه کس. تو این را از هرکسی بهتر میدانی. از کشیدن این بار سنگین بر شانه های ناتوانم خسته ام. احساس میکنم دیگر نمیتوانم، پاهایم دیگر رمق ندارند. از نگاههای دیگران، از حرفهای پر از کنایه، از اینهمه دوری و تنهایی خسته ام. دلم برایش تنگ شده است. دلم برایش تنگ شده است.
مهربان من!
هیچ نمیخواهم
آه! که چقدرخسته ام.
دلم برایش تنگ شده است...
Design By : ParsSkin.Com |